جدول جو
جدول جو

معنی چپ روی - جستجوی لغت در جدول جو

چپ روی
با سیاست دولت مخالفت کردن
تصویری از چپ روی
تصویر چپ روی
فرهنگ فارسی عمید
چپ روی(چَ رَ)
تندروی. پیروی از افکار چپ. در صف مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن. رجوع به چپ و چپی و چپ رو شود
لغت نامه دهخدا
چپ روی
تند روی، مخالف رژیم و سیاست عمومی کشور بودن
تصویری از چپ روی
تصویر چپ روی
فرهنگ لغت هوشیار
چپ روی
تندروی، افراطی گری، افراطی گرایی، خلاف ورزی، ناسازگاری، نسازمی، مخالفت خوانی، چپ گرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چپ کوک
تصویر چپ کوک
نوعی کوک کردن ساز متناسب با وسعت صدای خانم ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپ رو
تصویر چپ رو
دست چپی، چپ گرا، کسی که به راه چپ برود، آنکه از راه راست منحرف شود
در علوم سیاسی تندرو، کسی که افکار دست چپی داشته باشد و در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیروی
تصویر پیروی
از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت، برای مثال حذر از پیروی نفس که در راه خدای / مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست می کردند و جلو لباس بر روی سینه می دوختند، برای مثال ز بس که دست بر او به سینه دوخته ام / گمان برند که چپ راس بر قبا دارم (طاهر وحید - لغتنامه - چپ راست)، نوعی حمایل که از چپ و راست بر روی شانه بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب روی
تصویر شب روی
راه رفتن در شب، شبگردی، کنایه از راهزنی یا عیاری در شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
مقابل پیش روی، حرکت به عقب، پیروی، متابعت
فرهنگ فارسی عمید
(چَ پَ)
چاپارچی. فراش پست. غلام پست. پیک. نامه رسان. برید. رجوع به چپر شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
باصطلاح کشتی بانان خلیج، تخته ای که روی تختهای اساس کشتی کوبند. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
پیروی. اتباع. اتبّاع. تبعیت. متابعت:
نیکخو گشتی چو کوته کردی از هر کس طمع
پیشرو گشتی چو کردی عاقلان را پس روی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گلگون و آنکه چهرۀ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره:
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است.
سعدی (بدایع).
یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل
گر کند درمان این دل زآن گل و شکر سزد.
سوزنی.
هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی
بر بوسه رام گشته محابامکن کنار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان که در 27 هزارگزی باختر سیردان و 13 هزارگزی راه عمومی سیردان به زنجان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 340 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات و گردو. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن جاجیم و گلیم و راهش مالرو و صعب العبور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
مقابل راست کوک. ساعتی که کوک آن از جانب چپ کنند. نوعی ساعت که راست کوک نباشد. ساعت چپ کوک. آن ساعت که از جانب چپ، کوک شود، (اصطلاح موسیقی) ساز چپ کوک. سیم چپ کوک
لغت نامه دهخدا
(چَ چَ)
شفت. یکی از سه گونه آل که در جنگل های ارسباران است. درخت راهن. درخت سرخک. درخت طاقدانه. درخت قرانیا. درخت حب الشوم. شجرالقراصیه، میوۀ درخت چپچپی. راهن. سرخک. طاقدانه. قرانیا. حب الشوم. قراصیه. رجوع به شفت شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
چپ راست. چپ و راست. قسمی از تکمه های ابریشم که درایران اکثر به ’چپکن’ و در هندوستان سپاهیان و جوانان به قباهای بخیه دوز دوزند. (آنندراج) :
ز تیر غمزه چاک سینه ام چپراسها دارد
از آن برگشته مژگان چپ اندازی که میدانی.
اشرف (از آنندراج).
ز بسکه دست بر او به سینه دوخته ام
گمان برند که چپراس بر قبا دارم.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
، مأخوذ از هندی، علامت و نشانه. (ناظم الاطباء). رجوع به چپ راست و چپ و راست شود
لغت نامه دهخدا
تندرو. آنکه دنبال افکار چپی رود. کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد. رجوع به چپ و چپ روی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
پیروی اتباع تبعیت متابعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپ چپی
تصویر چپ چپی
شفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروی
تصویر پیروی
تاسی، تبعیت، اقتداء، متابعت، پس روی، اسوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب روی
تصویر آب روی
حرمت، عزت، شرف، اعتبار، ناموس، جاه، قدر، شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از روی
تصویر از روی
بطریق از راه: از روی انصاف. توضیح دائم اضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که پشت و روی آن از جهت طرح و رنگ اختلاف داشته باشد (مانند پارچه)، کسی که قولش خلاف عملش باشد منافق، گل رعنا (زیرا که یک روی آن سرخ است و روی دیگر زرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپ کوک
تصویر چپ کوک
کوک آلات موسیقی متناسب باصدای زن (زیر) مقابل راست کوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیروی
تصویر پیروی
((پَ یا پِ رَ))
پس روی، متابعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چت روم
تصویر چت روم
گپسرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیروی
تصویر پیروی
تقلید، اطاعت، تبعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
کج و کوله
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلوی چپ، سمت چپ بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قلق روش
فرهنگ گویش مازندرانی
فقط با نگاه، مقیاس نمودن با چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
فروشنده ی چوب، چوب فروش
فرهنگ گویش مازندرانی
بامدادن روزهای پیش، چندین صبح
فرهنگ گویش مازندرانی